دو حرکت مهره ابرقدرتها در خاورمیانه به فاصلهای اندک، ایران را در گوشه رینگ سیاست خاورمیانه قرار داد. اول صلح ایران با عربستان به واسطه چین و دوم صلح عربستان و اسرائیل به واسطه امریکا. اما حماس با عملیات طوفان الاقصی توانست ایران را از انزوا خارج کند. اما چگونه ایران بعد از عملیات حماس از انزوا خارج شد؟ تحلیل خبرآنلاین را بخوانید.
رسول سلیمی: دور ششم مذاکرات ایران و عربستان که سه دوره آن در دولت روحانی و دو دوره آن در دولت سیزدهم و در عراق برگزار شده بود، توافق دو کشور را به دنبال داشت و انتشار بیانیهای سهجانبه که علی شمخانی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی ایران، مشاور امنیت ملی عربستان و رئیسدفتر کمیسیون مرکزی امور خارجی حزب کمونیست چین آن را امضا کردند، بمب خبری بود که معادلات خاورمیانه را تغییر داد.
پس از این توافق بهسرعت تلاش شد روابط ایران و عربستان با تدارک راهاندازی سفارتخانه در ایران و انجام سفر مقامات ایرانی به عربستان عادیسازی شود. چین نیز توانست در سایه آتشبس میان عربستان و یمن و حتی اعزام هیئت یمنی به عربستان برای عادیسازی روابط، قراردادهای تجاری خود را با عربستان توسعه دهد. حالا تقریباً خیال چینیها و عربستانی از هرگونه حملات موشکی انصارالله به این کشور راحت بود و چین توانسته بود تا حد زیادی در پایاندادن به جنگ در یمن کمک کند. همزمان امریکا نیز که از دوره ترامپ به دنبال صلح عربستان و اسرائیل بود، گامهای خود را سرعت داد و دولت بایدن با انجام مذاکرات فشردهای توانست اجرای پیمان ابراهیم را در دسترس تر کند. همانطور که کشورهای عربی بهتدریج شروع به تعمیق روابط با اسرائیل کردند، به طور فزایندهای از مواضع تاریخی خود عقبنشینی کردند. بن سلمان اعلام کرد (و پس از آن عقبنشینی کرد) که اسرائیلیها “حق دارند سرزمین خود را داشته باشند.”
ایالات متحده و اسرائیل مدتهاست که بر این باورند که عادیسازی عربستان سعودی و اسرائیل پایهای برای روابط اینده اسرائیل با جهان اسلام گستردهتر است، باتوجهبه نفوذ مذهبی، سیاسی و اخلاقی عربستان سعودی در میان کشورهای سازمان همکاری اسلامی، میتوانند به سالها منازعه میان اعراب و اسرائیل پایان دهند. چنانچه موفقیت پیمان ابراهیم در زمان ترامپ تا آنجا پیش رفت که عربستان سعودی رویکرد مثبتی نشان داد و اجازه داد پروازهای تجاری اسرائیل از حریم هوایی خود در سال ۲۰۲۲ عبور کنند. اما مسئله اینجا بود که پیمان ابراهیم بهجای یافتن راهحلی برای مسئله بهظاهر حلنشدنی تشکیل کشور فلسطین، بهسادگی آن را به حاشیه راند. اما در همین لحظه تاریخی که هم محور مقاومت در نقطه فشار قرار گرفته بود و هم ایران بعد از صلح با عربستان نمیتوانست از ابزارهای میدانی برای فشار به اعراب و جلوگیری از اجرای پیمان ابراهیم استفاده کند، ارزیابی ضعیف اعراب و کماهمیت شدن مسئله فلسطین و حقوق فلسطینیها در جریان پیمان ابراهیم، انگیزه حماس را برای انجام عملیات نظامی علیه اسرائیل تقویت کرد. چه آنکه رهبر انقلاب در مراسم رحلت امام خمینی (ره) در تبیین عملیات حماس علیه اسرائیل گفتند «عملیّات طوفانالاقصی دقیقاً در لحظهٔ نیاز منطقه اتّفاق افتاد. نقشهٔ جامعِ وسیعی بهوسیلهٔ آمریکا و عناصر صهیونیست و بعضی از دولتهای منطقه طرّاحی شده بود تا ارتباط رژیم صهیونیستی با دولتهای منطقه طبق خواستهٔ خود آن رژیم تنظیم بشود. این برنامه به لحظههای پایانی خودش رسیده بود؛ یعنی چیزی نمانده بود که این برنامه و نقشهٔ بلندمدّت به مرحلهٔ اجرای عملی برسد. در یک چنین لحظهٔ حسّاسی حملهٔ طوفانالاقصی آغاز شد»
دلایل شکست پیمان ابراهیم ازاینرو امضاکنندگان پیمان ابراهیم بعد از آنکه پیششرط حل مسئله فلسطین را از مفاد پیمان ابراهیم حذف کردند، احیای روابط دیپلماتیک را در دستور کار قرار دادند و همکاریهای امنیتی و اقتصادی با اسرائیل را عمیقتر کردند، درحالیکه ترامپ آنها را با پاداشهایی مانند معامله تسلیحاتی برای امارات متحده عربی تشویق میکرد. در واقع، متن توافقنامه بهندرت به فلسطینیها اشاره میکرد، به جز چند تضمین مبهم برای ادامه کار برای یک راهحل مذاکره برای پایاندادن به درگیری اسرائیل و فلسطین و اینکه مراکش “موضع منسجم، ثابت و بدون تغییر” در مورد این موضوع را تا عملیات الاقصی حفظ کرده بود. به بیان سادهتر، این بسیار کمتر از آن چیزی بود که هم فلسطینیها و هم حامیان آنها در کنگره امریکا خواستار آن بودند.
دولت بایدن نیز اگرچه میتوانست تلاشهای ترامپ را معکوس کند و اسرائیل را تحتفشار قرار دهد تا به گسترش شهرکسازی خود پایان دهد و درعینحال به وعدهها و تعهدات خود در روند صلح عمل کند. اما حتی تلاش نکرد روند صلح را پیش ببرد و تنها به افزایش انگیزه حماس برای حمله به اسرائیل کمک کرد.
توقف امریکا پشت خواستههای عربستان درحالیکه به نظر میرسد که مذاکرات امریکا و عربستان در حال انجام است، دو مانع بزرگ وجود دارد که مانع از توافقی میان اسرائیل و عربستان است. مسئله اول پیمان دفاعی امریکا و عربستان و چگونگی آن است که بر اساس چنین پیمان دفاعی قرار است “ایالات متحده تضمینهای امنیتی را به عربستان سعودی ارائه دهد که ممکن است شامل تعهدات برای دفاع از پادشاهی در صورت تهدیدات خارجی باشد و این توافق همچنین میتواند به عربستان سعودی اجازه دسترسی به فناوری نظامی پیشرفته امریکا را بدهد که قبلاً از آن محدود شده بود. ازاینرو این توافق میتواند تواناییهای دفاعی عربستان را به طور قابلتوجهی در برابر اسرائیل افزایش دهد. نتیجه چنین توافقی کاهش وابستگی عربستان به شرق و تقویت بنیه نظامی آن در برابر هر تهدید خارجی خواهد بود که پیش آن در موضع ضعف در برابر آن قرار داشت.
اما مسئله دیگر اینجا بود که ایالات متحده با بسیاری از کشورها پیمان دفاعی ندارد و امریکا صرفاً پیمانهای دفاعی متقابل با کشورهای عضو ناتو دارد. اما ایده یک پیمان دفاعی کتبی چیزی نبود که ایالات متحده به طور معمول ارائه دهد و بهراحتی نیز نمیتوانست بپذیرد. مسئله دوم پذیرش فلسطین بهعنوان یک کشور مستقل بود که در ردیف خواستههای عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل قرار داشت. در همین ارتباط در اوایل سال جاری میلادی، یک نظرسنجی نشان داد که اکثر اسرائیلیها مخالف ایجاد یک فلسطینی هستند. ازاینرو اگر عدم تعهد اسرائیل ادامه یابد، عادیسازی عربستان و اسرائیل رخ نخواهد داد. در نتیجه، کنگره امریکا پیمان دفاعی امریکا و عربستان سعودی را تأیید نخواهد کرد.
چه آنکه نقش سنای امریکا در تصویب پیمانهای دفاعی رسمی بین امریکا و کشورهای خارجی ضروری و مهم است و لابی اسرائیل نفوذ زیادی در سنای امریکا دارد. این در حالی است که در یکلحظه نادر از اجماع دوحزبی، دموکراتها و جمهوریخواهان توافق کردند که با پیمان ایالات متحده و عربستان سعودی به جلو حرکت کنند، تنها درصورتیکه عربستان روابط خود با اسرائیل را عادیسازی کند.
احتمال توافق عربستان و امریکا بدون اسرائیل اکنون سؤال این است که واشنگتن و ریاض تا چه حد ممکن است بدون اسرائیل پیش بروند؟ ناظران سیاسی میگویند اگر سعودیها و امریکاییها بهصراحت هرگونه توافق دوجانبه را به همکاری اسرائیل مرتبط کنند، پیشرفت آنها ناامیدکننده است. اما اگر آنها تصمیم بگیرند توافق دفاعی فیمابین را بدون اسرائیل ادامه دهند میتوان انتظار داشت دستکم یک گام به جلو حرکت کنند. آنچنان که چند هفته پیش، شایعاتی وجود داشت که توافق محدودتر امریکا و عربستان سعودی، بدون اسرائیل ممکن است یک گزینه باشد. اما موفقیت عربستان و امریکا بدون اسرائیل از آنجا ضعیف به نظر میرسد که لابی اسرائیل در سنا و کنگره امریکا آن هم در آستانه انتخابات امریکا آنچنان قوی است که میتواند هر توافقی را با شکست مواجه کند.
عادیسازی عربستان سعودی و اسرائیل در دولت بایدن باعث شد تا واشنگتن عادیسازی را بهعنوان پیشنیاز هرگونه توافق امنیتی راهبُردی بین واشنگتن و ریاض دوباره در نظر بگیرد. این چرخش و سرعت دادن واشنگتن به توافق با عربستان زمانی صورت گرفت که چین توافقات تجاری با عربستان را گسترش داد. در یک صحنه بزرگتر، امریکا و چین در رقابت با یکدیگر برای ایجاد برتری بر منابع خاورمیانه هستند و عربستان بهعنوان محور هویت سیاسی اعراب، نقشبرجستهای در پیوند با ابرقدرتها در خاورمیانه برای کاهش هزینههای حضور چین و امریکا دارد؛ بنابراین در تحلیل شکست پیمان ابراهیم بعد از طوفان الاقصی، تحلیلگران معتقدند اولویت منافع اقتصادی در خاورمیانه، چین و امریکا را متقاعد خواهد کرد تا برای حفظ منافعشان با عربستان، کنشگری ایران را بیش از هر زمانی در چارچوب نظمی منطقی قرار دهند تا از وقوع هر متغیر مداخلهکنندهای مانند عملیات حماس علیه اسرائیل جلوگیری کنند.
311213