بهترین حکمرانی در عرصه آموزش، حکمرانی مردمی است؛ و بدون حکمرانی مردمی تربیت مطلوب دینی محقق نمیشود. با این حال اگر مقدمات آن فراهم نشود و بدون شکلگیری بسترهای لازم اختیارات عملیاتی حاکمیت به مردم واگذار شود، قطعا نقش حاکمیت در تربیت رسمی تضعیف میشود.
ابراهیم راستیان
مدرس و پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تاسا آری یا خیر؟
این روزها یکی از مباحث پر چالش در حوزه آموزش و پرورش مسئله تخصیص اعتبار سرانه آموزشی است که در سند انتظارات دولت سیزدهم از آموزش و پرورش بیان شده است. کارشناسان عرصه تربیت، با عناوین مختلفی از آن یاد میکنند. از عناوین زیبایی مثل مشارکت اجتماعی و بالا بردن اختیارات خانوادهها، تا تعابیری مثل پته یا کوپنی کردن آموزش و کالایی کردن تعلیم و تربیت که در ضمن عنوانهای مذکور، دفاعیات یا نقدهای خود را به این طرح مطرح میکنند.
دولت سیزدهم، این مسئله را بسیار مختصر و در حد چند خط در سند انتظارات دولت مطرح کرده است و وزارت آموزش و پرورش را موظف به تبیین تفصیلی تخصیص اعتبار سرانه آموزشی کرده است. با این حال، در ادامه ناظر به بیان متخصصان نسبت به این مسئله و نگرانیهای موجود در اجرای این طراح در شرایط فعلی نکاتی را عرض خواهم کرد.
انتخاب بر سر یکراهی
تصور کنید در یک کشور اسلامی، حاکمیت برای کل افراد جامعه غذا تهیه میکند و بودجه لازم برای تهیه غذای کل کشور را خودش مستقیما به رستورانها پرداخت میکند. از سوی دیگر برای ارائه غذای حلال و سالم و مقوی برای جامعه، به رستورانهای کشورش دستورالعملهای یکسان و برنامه واحد پخت و پز ابلاغ میکند. در این برنامه، همه موظف هستند که دقیقا تمام دستورالعملها را هماهنگ و یکسان انجام دهند. حتی برای اطمینان از سلامت غذایی شهروندان، حاکمیت مستقیما تمام مواد غذایی لازم جهت پخت و پز را به رستورانها میدهد. در چنین شرایطی تمام رستورانها صرفا یک نوع غذا پخت میکنند و تمام خانوادهها مجبور هستند که صرفا از رستوران منطقه خود غذا تهیه کنند.
البته برخی از خانوادهها به جهت سرمایهای که دارند میتوانند خودشان غذا تهیه کنند ولی هزینهی مواد غذایی و پخت و پز آن برای آن خانوادها خیلی سنگین تمام میشود. با وجود رستورانهای دولتی، چند رستوران غیر دولتی هم مجوز گرفتهاند که مستقیم از شهروندان پول دریافت کنند با این حال این رستورانهای غیر دولتی هم باید از دستورالعملهای یکسان پخت و پز کشوری پیروی کنند. بنابراین رستورانهای غیر دولتی هم غذایی که ارائه میدهند، خیلی متفاوت نیست، و بیشتر جذابیتهای جانبی غذا و زیبایی رستورانها باعث شده است که سرمایهدارها به آن غذاخوریها رجوع کنند. عدهای هم با این تصویر که رستورانهای غیر دولتی غذاهای خوبی ارائه میدهند خودشان را به آب و آتش میزنند تا هزینههای خرید غذا از آن رستورانها را فراهم کنند.
پس از مدتی حاکمیت احساس میکند که حق اختیار و انتخاب به شهروندان خود نداده است. لذا تصمیم میگیرد به اسم مشارکت اجتماعی به جای این که خودش مستقیما بودجه رستورانها را تامین کند به مردم سرانهای اختصاص دهد که خانوادهها بتوانند آزادانه از هر رستورانی که میخواهند غذا تهیه کنند. هر چند ظاهر این ماجرا بسیار زیبا و قابل ستایش است ولی در حقیقت هیچ اختیاری به شهروندان داده نشده است. شهروندان در مسیری که تنها یک راه در پیش رو دارند باید انتخاب کنند.